همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت
همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت

یکی از عوامل

مرد خونه هیچ وقت در مسائل سیاسی ریز نمیشه. یه جورایی عارش میشه همیشه درباره گرونی و قیمت تاکسی و مایع ظرفشویی حرف بزنه. اینطور هم نیست که ساکت بشینه و هیچی نگه. گاهی وقتا هم یه بحث سیاسی شروع میکنه و چیک و پوک مساله رو میریزه روی دایره. بچه ها هم همین طوری بار اومدن.


ما  هم همین طور هستیم. بااینکه میفهمیم چی به چیه و کی چکاره هست اما تو جمع های زنونه حرف سیاسی نمیزنیم. مرد خونه یه جورایی در تربیت من نقش اساسی داشته و من عمده رفتارهام رو از اون یاد گرفتم. قدرت نفوذش روی من خیلی زیاده و خوشحالم که تحت نفوذ یه مرد دانا و بااخلاقم. 

با اینکه معمولا هر کی میفهمه اون دو تازن داره تعجب میکنه اما میدونن که این کارش مثل بعضی ها از روی هوس نبوده و چهارچوب های محکمی تو زندگی داره. 

همیشه دوست داشتم همسرم یه مرد مقتدر و با نفوذ بود و شاید همین باعث شد که حاضر بشم زن دوم بشم. 





ختم بخیر

خانوم اول میگفت وقتی مرد خونه حرف از تو رو پیش کشید خیلی ناراحت شدم. هیچ جوری راضی به این کار نبودم. مرد خونه اما اصرار میکرد و من هم مخالفت. 

اما دلم هم براش میسوخت و دلم نمیخواست چیزی رو که میخواد بهش نرسه. بهش میگفتم بیا منو طلاق بده بعد برو اونو بگیر. اما بخاطر بچه هام هیچ وقت نه من و نه اون همچین کاری رو نمیکردیم. 

اون هم سعی میکرد برام توضیح بده که هیچی برات کم نمیزارم. حتی خیلی میترسیدم که ابروم تو فامیل بره. اخه مگه من چی کم داشتم ؟ یا چه مشکلی تو زندگی داشتیم که باید میرفت سراغ یکی دیگه. 

اما بعد از چند ماه اتیشم کم شد و حس کردم نمیتونم بیشتر از این مخالفت کنم. اون برای من از خوبی های تو هم گفته بودو  میدونستم که تو هم خیلی راضی نیستی . 

میدونستم که تو هم زندگی اینطوری خوشت نمیاد که روی خونه ی یکی دیگه بخای خونه بسازی. 

اما هم دلت گیر افتاده و هم مرد خونه ول کن قضیه نیست. 

 

 کم کم باهات اشنا شدم و فهمیدم که دختر ارام و احترام گذاری هستی. 

مرد خونه مقدمات کارش رو فراهم کرده بود. یه جورایی در عمل انجام شده قرار گرفته بودم. شاید تو هم همین طور بودی. دلت دست خودت دیگه نبود. 

با خودم گفتم بهتره اینو قبول کنم تا دیگه کاملا مطمئن بشم که شوهرم از هر نظر چشم و دل سیره. 

و حالا با اینکه اون روزها راضی به این کار نبودم اما خوشحالم که اگه اتفاقی افتاد یه جورایی ختم بخیر شد. 

دقیقا همین حرف رو هم من تو دلم زدم . 

حرفاش یه جورایی حرف دل منم بود. من میخواستم تک باشم. اما مرد خونه مخ جفتمون رو زد و افسار دل جفتمون رو بد جور تو دستش گرفته بود. 

هر چی که بود ختم بخیر شد. 


از اینکه جواب بعضی کامنت ها با تاخیر نوشته عذر میخوام . همچنین برای من احترام در گفتگو فوق العاده مهمه و نمیتونم کامنتی رو که توش کمترین بی احترامی هست بخونم. چه برسه به تاییدش. 

روز زنان دوم

طبق آمار روزهای یکشنبه وبلاگ من بیشترین بازدید رو داره. 20 درصد بازدیدکنندگان

بعد هم روز شنبه با 18درصد رتبه دوم داره. 

بر خلاف روز جمعه که 10 درصد بازدید ها ی هفته در اون انجام میشه. 


روز یکشنبه رو باید روز زنان دوم نامید یا روز جمعه رو ؟ 


هدیه ی عید

با مرد خونه رفتیم سفر. با دو تا ماشین که خیلی هم بهمون چسبید. ممکنه من و زن اول گاهی تو دلمون نسبت به هم حس خوبی نداشته باشیم اما جلو بچه ها اصلا بروز نداره و کاملا مثل دو تا مادر ، مثل دو تا خواهر ، مثل دو تا دوست رفتار میکنیم.


گذشته از نجابت اون ، نوع برخورد مرد خانه اجازه بی احترامی به کسی نمیده. 

معمولا هر کی مرد خونه رو با ما دو تا میبینه فکر میکنه یکیمون خواهرشیم و یکی هم خانومش. 

وقتی بر گشتیم مرد خونه به مناسبت عید فطر برای من و همسر اول یه سکه ی طلا داد.

به شوخی بهش گفتم چرا اینقدر دیر ؟

 مرد خانه گفتند که چون میخواستیم بریم سفر ، احتمال میدادم که یه وقت هزینه ی سفر زیاد باشه ، صبر کردم تا هزینه ها رو انجام داده باشم و بعد هدیه بدم. 

یه روز بین راه تولد یکی از بچه ها بود که سایر بچه ها خیلی مخفیانه یه کیک تولد گرفتن و بین راه یه جشن تولد خوشکل داشتیم. البته کادو ها رو قبل از سفر یادمون بود که با خودمون برداریم اما گرفتن ناگهانی کیک یه اقدام خیلی زیبا و قشنگ بود. 


تربیت چند فرزند

بچه ها به استخر علاقه زیادی دارن اما شور و شوق روزه گرفتن در اونها اینقدر زیاد بود که اگه میفهمیدن کسی رفته استخر فوری بعدش میپرسیدن : مگه روزه رو باطل نمیکنه ؟

بعد لازم بود توضیح بدیم که : اونها حتما شب رفتن استخر. 

کوچیکتر ها زور میزنن مثل بزرگتر ها روزه بگیرن و بزرگتر ها گاهی ارزو میکنن کوچیک بودن .

شرم و حیایی که نسبت به هم دارن باعث شد تا سختی روزه رو به روی خودشون نیارن و قرص و محکم صبح رو به شب برسونن. گیم و کامپیوتر و منچ و مارپله و .... هم در کاهش سختی روزه شون بی تاثیر نبوده. 

همسر اول معتقده که سحری رو باید خیلی خوشمزه درست کرد تا بچه ها به هوای سحری خوشمزه هم که شده بیدار بشن و عادت کنن به روزه گرفتن.