همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت
همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت

قربانی

اقای خونه به بچه ها قول داده برا عید قربان گوسفند بخره. بچه کوچیک ها ازهمین الان خیلی ذوق و شوق دیدن گوسفند دارن. اقای خونه دوست داره گوسفند توی خود خونه قربانی بشه. البته مامانا کمی مخالفن ولی باز هم شاید تو خونه خونش ریخته بشه بیشتر بلا رو دور کنه. انت اولین سالی هست که و حیات خونه یخان قربانی کنن. البته هنوز هم قطعی نیست اما بچه دوست دارن گوسفند یکی دو روز بیاد خونه. تو زندگی های این روزها بچه ها ارزوی دیدن گوسفند از نزدیک دارن. 


پ ن : دوست عزیزی با نام " یک زن " که دو تا کامنت خوب نوشتن اجازه میدن هر دو کامنت رو عمومی کنم ؟ 

نظرات 12 + ارسال نظر
گلشن دوشنبه 7 مهر 1393 ساعت 19:35

یک زن جان اجازه بده
گوسفند هم چیز خوبی عست

بی نقاب دوشنبه 7 مهر 1393 ساعت 22:31

اهل سنت هستید؟

no

معرفی وبلاگای خش سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 21:20 http://veblagekhash.blogfa.com

توهم خوشحالی؟

یکی جمعه 11 مهر 1393 ساعت 12:03

سلام
لطفا لینکه همسران دوم خوشبختتون را بازنگری کنید
هم زندگی خصوصی مثلثی الان جدا شدن
هم ارزوی عشق نافرجام

رزا شنبه 12 مهر 1393 ساعت 16:24

قضیه زندگی ما هر دو همسر دوم بودیم با شما خیلی فرق می کنه! توجه داشته باشید

دختری شادو سرزنده یکشنبه 13 مهر 1393 ساعت 19:49 http://khodayashokr.blogfa.com/

شاید باورت نشه ولی همه وبلاگت رو خوندم باحال بود ولی چند تا سوال که اگه دوست داشتی توی وبم جوابش رو بگو
1.مجرد بودی یا نه؟(یعنی ازدواج اولت بود؟)
2.چند تا بچه دارین؟اخه تصور 1 مهد کودک میشه
هر کدوم چند تا دارین؟
فعلا همین
اهان چند ساله زن دوم شدین؟

فهیمه یکشنبه 13 مهر 1393 ساعت 20:22

سلام دوست عزیزم! واقعا از دیدن و خوندن وبلاگتون متعجب شدم!!! یه جورایی اولش باورم نمیشد که تو ایران هم چند همسری خوشبخت وجود داشته باشه... تا اینکه زندگی شما باعث شد باور کنم... خیلی بهتون تبریک میگم... من وبلاگهای زیادی از زنان دوم خوندم که غیر از آه و ناله و شکایت از همسر اول هیچ ننوشتن اما الحمدلله زندگی شما شیرین و زیباست... بنظرم مهمترین دلیل و عامل این شیرینی وجود مهربان و نازنین و فهمیده همسر اول هست که باخوبی هاش دو راس دیگر مثلث پابرجا و محکم هستند... ودیگر همسر عادل و با خدا و مقتدرتون و دیگه خود نازنینتون که همیشه شرایط رو خوب درک میکنید و هر سه باایمان و خدا ترس هستید و کاری نمیکنید که خدا ناراضی بشه.... همین ایمانی که شما سه نفر دارید مایه مباهات خدا روی زمینه!!! بنظرم همه زنان ایران باید از زندگی شما الگو بگیرن و عینا با دو تا چشماشون ببینند و باور کنن که تو ایران هم میشه بااین سبک زندگی خوشبخت زیست... همینطور که اهل بیت زیستند و خدا هم دایم برکات و رحمتش رو بر زندگی اونها نازل میکرد... من یق-ین دارم که این سبک زندگی فقط مختص زنان و مردان با ایمان هست که مراقب دهانشان هستند که بهم بی احترامی و بد دهنی نکنند و حق و حقوق هم را مراعات کنند نه مردان و زنان بی ادبی که یه همسر شرعی و ده تا غیر شرعی دارند... ایمان... ایمان... ایمان... اگه این خصوصیت در قلب انسانها باشه، زندگی گلستان میشه.... آه.... کاش زنان با ایمان جامعه ما مثل هووی شما بودند و اجازه میدادند همسرشان سرپرستی زن دیگری را هم برعهده بگیرد زنی تنها و مومن که واقعا زجر میکشد و مثل هر زن دیگری نیاز به تکیه گاه و مونس دارد... بخدا بهشت زیر پای آن دسته زنان است انشالله همنشین حضرت زهرا شوند
موفق باشید. به هووی عزیزتان سلام گرم برسانید.
در پناه حق شاد و سربلند باشید انشالله

یک زن دوشنبه 14 مهر 1393 ساعت 12:12

سلام دوست عزیز.
عیدشما مبارک*
اشکالی نداره، عمومی کنید.
ولی لطفا پاسخ سوال بنده رو نیز بدید..همچنان منتظرم...

گلشن دوشنبه 14 مهر 1393 ساعت 13:06

خوب بیا بگو ببینیم قربونی کردین بچه هاتون که انگار از یک مامان هستن وپشت هم هستن عینهو شیر،کیف کردن یانه از دیدن گوسفند?بسی به خوشبختی شون اضافه شد یا نه?
دوستان من به این نتیجه رسیدم تقصیر آرمیتاخانوم نی! این همسر اول خودش مشکل نداشته اگرنه حداقل تقاضا میکرد از جوون مردش یه جا دیگه دور از این یکی زن خونه بگیره!حالا که خودش اینطوری خواسته هرچی فکر میکنم خودکرده را تدبیر نیست حتما خوشبخته دیگه زن اول!طرزفکرخودش اینجوری بوده مگه بده?دموکراسیه دیگه این مدلیه!به من وشماها چه?!!اگه شوهر من بود کاری میکردم به عشقش برسه اما بدون من!بچه هاشم که چون امپراطوری میخواسته به احترام زندگی گذشته مون بدون جدل بهش میبخشیدم به امید خدا خوشبخت شه.به دموکراسی احترام بذارین.اینم از این.

گلشن به فهیمه دوشنبه 14 مهر 1393 ساعت 20:47

دوست عزیز فهیمه خانم جان لطفا شان آرمیتا خانوم پایین نیارین ایشون توضیح دادن هیچ مشکلی نداشتن یک زن رنجور!!!! نبودن بی خواستگار و زشت وبی پول و کم سواد وبی سرپرست هم خدااااروشکر نبودن ایشون عاااشق مرد خونه همسر اول شدن و بحمدالله الان اینهمه هم خوشبختن.اینم از این!

مرمر جمعه 2 آبان 1393 ساعت 00:35 http://nwlifstyl.blogfa.com/

من طاقت دیدن کشته شدن یه موجود زنده رو ندارم...

متاهلم چهارشنبه 7 آبان 1393 ساعت 13:07 http://www.doniaye-mordegan.blogfa.com

سلام دوست عزیز.وب جالبی داری.
من برخلاف بقیه اصلا از دیدن اینکه شما زن دوم هستید و خیلی خوش و خوشبختیت تعجب نکردم چونکه خواهر خودم هم زن دوه هست و واقعا خوشبخت و راضیه.الانم یه بچه 8 ماهه داره.
به منم یه سری بزن.منم متاهلم و 2 ساله ازدواج کردم.
خوشحال میشم یه سری بهم بزنی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد