همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت
همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت

بزرگترین مانع

شاید بتونم بگم بیشترین ترس ازازدواج دوم ، بخاطر ترس از مقایسه شدن هست. هم برا زن اول ترس اوره و هم زن دوم. این دیگه بستگی به هنر مردم خونه داره. 

فکر کنم اگر این مشکل نباشه سایر مسائل به راحتی حل میشه. 

ایتم های موجود

چند وقت قبل من و همسر اول به عروسی یکی از فامیل رفتیم. مجلش خوبی بود. خییلی ها ما رو میشناختن و میدونستن که هر دو همسر یه نفر هستیم. بعضی ها هم نمیشناختن. یه نفر اومد نشست کنار دستم که دستاش تا ارنج النگو بود. 

مثل اینکه میخواست النگوهاش رو تو چشم من فرو کنه. 

من هم دندون رو جیگر گذاشتم چیزی نگفتم. 

بعد از من پرسید : تو همسر دومی؟ 

گفتم اره. هستم. 

خب چطور تحمل میکنی ؟ سختت نیست ؟ 

گفتم نه . چرا سخت باشه ؟ احترام ها و حقو حقوق سر جاش هست.

اون هم پشت چشمی صاف کرد و گفت : خدا شانس بده ، ما زن اول شدیم این همه مشکل داریم اونوقت شما زن دوم شدی و میگی راضیم. 

مثل اینکه گاهی ادم زن دوم هست و خوشحال و گاهی زن اول هست و ناراضی. مشکل داشتن و نداشتن همیشه مربوط به دو همسری نیست. فاکتورها و ایتم های مهمی در زندگی هست که میتونه یه زندگی رو به چالش بکشه و پایه های زندگی رو سست کنه. 

اگه اون ایتم ها هم نباشه حتی اگر تک همسر باشی باز هم هزاران مشکل داری و اگر اون ایتم ها کاملا وجود داشته باشه حتی اگه همسر دوم باشی  باز هم حس رضایت خوبی داری. 

صرفا جهت چند کامنت

مرد پاکی داری اما گرمی اون همیشه تو رو میترسونه که شاید نیازی داشته باشه و چشمش به یکی دیگه باشه. پنهانی رابطه ای در کار باشه تو ندونی. اونوقت خواب از چشمات گرفته میشه. 

اگر هم مرد ناپاکی داشته باشی که همیشه میدونی که دنبال سوژه میگرده و مجبوری خودتو به بیخیالی بزنی. 

اما اگه مرد پاک و گرمی داری و میدونی که کاملا تامین شده هست توی خونه و اگر قراره رابطه ای دیگری با کسی داشته باشه تو حتما خبر داری ، و شب که سرتو راحت میزاری رو بالش خیالت تخته که شوهرت و لباس تنت در پاکی و ارامش خوابیده. 

به نظر من اینکه ادم بدونه شریک زندگیش کیه و چکار میکنه و مطمئن هست که تامین هست از هر جهت به هر زنی حسی از ارامش هدیه میده. 

خیلی مسخره هست که بعضی ها میگن سومی و چهارمی رو چکار میکنید؟ من از اونا میپرسم اینکه دو تا همسر باشن ویه مرد که از هر جهت بهش مطمئنی که کاملا تامینه بهتره یا اینکه خودت تنها باشی و دهها رابطه ی پنهانی ؟ 

قبول دارم که خیلی از مرد ها یه زن بیشتر ندارن و چشمشون هم به کسی نیست اما خیلی ها هم هستن که ادمای گرم مزاجی هستن و احتمالش زیاده که تو دام و خطر بیفتن ، پس هر زن عاقلی باید رفتاری کنه که شوهرش به روابط پنهانی و متعدد نیفته و اخرش هم بی ابرویی بار بیاره. 

پ ن : این نوشته صرفا به عنوان جواب چند کامنت بود.


فکر های ساده

با خودم فکر میکنم اگه دیر تر ازدواج میکردم و زن یه مرد مجرد میشدم بهتر نبود؟ اونوقت از زندگیم بیشتر لذت میبردم و بیشتر خوشبخت بودم ؟ آیا واقعا اینطوری هست ؟


اما با خودم میگم : شاید اگه اون موقع ازدواج نمیکردم تا چند سال بعدش خواستگار مناسب هم نداشتم. اونوقت چند سال از جوونیم هرز میرفت. از کجا معلوم که مرد محردی که به خواستگاریم میومد از مرد الان خانه بهتر بود ؟  از کجا معلوم که اون مرد مجرد بعدا نمیخواست زن دوم بگیره ؟ 

پس من الان خوشبختم. و باید قدر این خوشبختی رو بدونم.

تا امروز هیچ وقت قانع نشدم که کارم اشتباه بوده. چون حس خوشبختی دارم. 

در کل فامیل

در کل فامیل ما ، چه فامیل من چه فامیل زن اول ، همه مرد خانه را قبول دارند.مطمئنا اگر کسی هم پشت سرش حرفی بزند همه میدانند که از روی حسادت هست.

مرد خانه اچار فرانسه فامیل هست . از اینکه در کنارش زندگی میکنم افتخار میکنم وبه چشم بزرگی به او نگاه میکنم. 


خوشبختانه هیچ وقت به چشم یک مرد هرزه ، زن بار ، و ... به او نگاه نکردند. به نظر من اگر مرد خانه  چنین شخصیت پاک و نجیبی نداشت هیچ وقت نمیتوانست من و زن اول را اداره کند. بچه ها سرخورده بودند. شاید از پدرشان دلگیر میشدند.

 اما مرد خانه واقعا مرد نجیبی هست. واقعا. 


روز معلم مبارک. 


مردان مریخی زنان ونوسی

فکر مرد ها مثل لانه زنبور هست . خانه خانه . وقتی با زن اول هستند فقط به زن اول فکر میکنند و وقتی با زن دومن فقط به زن دوم. 

و وقتی با مادرشان هستند فقط به مادرشان.

اما زنها اینطور نیستند. 

محبت برای زنها مثل یک ظرف با گنجایش محدود هست که فکر میکنند وقتی محبت زن اول وارد ان شد دیگر جا برای محبت زن دوم نیست

اما برای مرد ها محبت مثل یک اتشفشان بی پایان هست ، مثل یک رود ، مثل یک چشمه که هرگز پایانی ندارد.

اگر چه مرد زندگی من مثل همه ی مرد ها مریخی هست اما خوشحالم که ونوس شناس خوبی هست. 


خوشحالم که زن دوم مردی هستم که صداقت و پاکی چشمانش بزرگترین هدیه خداوند به من است.  


حس امنیت

گاهی من و همراه بانوی اول با هم به خرید میرویم. 

گاهی هم تنها. 

گاهی بچه هایش با من گه میدارم و او میرود خرید.

خیالم جمع است که اگر ظهر خانه نباشم مرد زندگیم غذایی برای خوردن دارد. 

و جای امن و امانی برای خفتن. 


خیال بانوی اول جمع هست که وقتی نیست بچه هایش جایامن و امانی هستند. غذایی دارند. جای خوابی و پرستاری.


سال 93 هم امد

سال اقتصاد و فرهنگتون مبارک.

جیبتون پر پول و اخلاقتون عسل.


فکر میکنم خیلی ها که زن دوم نمیشن به خاطر اینه که از خانواده شون و تو فامیلشون خجالت میکشن. و الا اگه خجالتی در کار نبود  خیلی ها - و نمیگم همه - راحت تر زن دوم میشدن. 


ما زنها گاهی با نگاهمون هم حرف میزنیم. وقتی میریم مهمنی با نگاهمون میگیم خوش اومدی. یا با نگاهمون میگیم  چقدر احمقی یا ... . ما همیشه از این نگاه ها میترسیم. دلمون میخاد همیشه بهمون با چشم خوب نگاه کنن. اما نمیخوایم کاری کنیم که با چشم بد بهمون نگاه کنن. حس حقارت میکنیم. تاب تحملش رو نداریم. 


وقتی زن دوم شدم از همین میترسیدم. از نگاه ها. از ابرو هایی که ممکنه به هم بیاد.

اما خوشبختانه تا امروز جز یکی دو مورد هیچ وقت اخمی رو ندیدم.

و بر عکس خیلی ها وقتی میفهمن من زن دوم هستم بیشتر بهم احترام میزارن. 

سعی میکنن ازم بپرسن چی شد که زن دوم شدی. 

خب من خودم رو خوشبخت میدونم. چون مرد زندگیم واقعا  مارو لبریز از عشق میکرد. 

پ ن : قراره با همسر اول بریم مسافرت. برگشتم براتون تعریف میکنم.