همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت
همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت

فال حافظ

اهل فال و اینها نیستم اما گاهی برا دلخوشی خوبه. امروز درباره وبلاگم تفالی به حافظ زدم که جواب داد :



آن شب قدری که گویند اهل خلوت، امشب استیارب! این تاثیر دولت در کدامین کوکب است؟
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسدهر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است
کشته چاه زنخدان توام کز هر طرفصد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب است
شهسوار من، که مه آیینه دار روی اوستتاج خورشید بلندش، خاک نعل مرکب است
عکس خوی بر عارضش بین، کآفتاب گرم رودر هوای آن عَرَق تا هست هر روزش تب است
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام میزاهدان! معذور داریدم که اینم مذهب است
اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زینبا سلیمان چون برانم من که مورم مَرکَب است؟
آن که ناوک بر دل من زیر چشمی می‌زندقوت جان حافظش در خنده‌ی زیر لب است
آب حیوانش ز منقارِ بَلاغت می‌چکدزاغ کلک من، به‌نام‌ایزد، چه عالی مشرب است



در توضیحش نوشته بود : وقت رسیدن به ارزوهایت هست. دست دشمن کوتاه شده و وقت رسیدن به موفقیت هست. پس غفلت نکن. 

کسی میدونه یعنی چی؟ 






از زیباترین شعر هایی که خوانده ام :


از محبت تلخها شیرین شود  

وز محبت مسها زرین شود 

ازمحبت دُردها صافی شود  
وز محبت دَردها شافی شود

از محبت خارها گل می شود  
وز محبت سرکه ها مل می شود

از محبت دار تختی می شود  
وز محبت بار بختی می شود

از محبت سجن گلشن می شود  
بی محبت روضه گلخن می شود

از محبت نار نوری می شود  
وز محبت دیو حوری می شود

از محبت سنگ روغن می شود  
بی محبت موم آهن می شود

از محبت حزن شادی می شود  
وز محبت غول هادی می شود

از محبت نیش نوشی می شود  
وز محبت شیر موشی می شود

از محبت سُقم صحت می شود  
وز محبت قهر رحمت می شود

از محبت مرده ، زنده می شود  
وز محبت شاه بنده می شود

این محبت هم نتیجه دانش است  
کی گزافه بر چنین تختی نشست      مولوی.