همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت
همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت

سال 93 هم امد

سال اقتصاد و فرهنگتون مبارک.

جیبتون پر پول و اخلاقتون عسل.


فکر میکنم خیلی ها که زن دوم نمیشن به خاطر اینه که از خانواده شون و تو فامیلشون خجالت میکشن. و الا اگه خجالتی در کار نبود  خیلی ها - و نمیگم همه - راحت تر زن دوم میشدن. 


ما زنها گاهی با نگاهمون هم حرف میزنیم. وقتی میریم مهمنی با نگاهمون میگیم خوش اومدی. یا با نگاهمون میگیم  چقدر احمقی یا ... . ما همیشه از این نگاه ها میترسیم. دلمون میخاد همیشه بهمون با چشم خوب نگاه کنن. اما نمیخوایم کاری کنیم که با چشم بد بهمون نگاه کنن. حس حقارت میکنیم. تاب تحملش رو نداریم. 


وقتی زن دوم شدم از همین میترسیدم. از نگاه ها. از ابرو هایی که ممکنه به هم بیاد.

اما خوشبختانه تا امروز جز یکی دو مورد هیچ وقت اخمی رو ندیدم.

و بر عکس خیلی ها وقتی میفهمن من زن دوم هستم بیشتر بهم احترام میزارن. 

سعی میکنن ازم بپرسن چی شد که زن دوم شدی. 

خب من خودم رو خوشبخت میدونم. چون مرد زندگیم واقعا  مارو لبریز از عشق میکرد. 

پ ن : قراره با همسر اول بریم مسافرت. برگشتم براتون تعریف میکنم.