همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت
همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت

اداره خانه 2

درباره اداره خانه میگفتم


مرد خانه سعی کرده بچه ها لوس و ننر و ناز نازیبار نیاره. 

 در حد توان  وظیفه به عهده شون میزاره. و اونها زیربار این مسئولیت ها پخته بار میان. البته محبت و عاطفه بیشترین چیزی هست که در نگاه مرد خانه نسبت به بچه هاش دیده میشه. 

اما این عاطفه ها از اقتدارش کم نکرده. 


بچه ها جوری به هم داداش میگن که  هر کی میشنوه دلش غنچ میره برا داداش گفتنشون. 

پسر های بزرگتر کلاس های رزمی میرن و اهل ورزشن. 


مادر بچه ها جلو بچه هاش هیچ وقت به من بی احترامی نکرده . من هم همیشه حرمت اونو نگه داشتم. بالاخره اون از من بزرگتره و بعد هم اون بود که اجازه داد وارد زندگیی مرد خانه بشم. 

البته جلو مرد خانه هیچ کسی هم جرات بی احترامی  به دیگران نداره.

اما زندگی من وزن اول کاملا از هم جداست.

اما گاهی هم میشه که دور هم هستیم و احوال هم رو میپرسیم.