از کارهای مرد خانه این هست که درس خواندن یک افتخار و بیسوادی و اهل مطالعه نبودن یک ننگ هست. خودش هم گاهی عمدا جلو بچه ها مطالعه میکنه و تریپ سواد میاد.
بچه ها تو درسشون خیلیتلاش میکنن ویه جور حس رقابت بینشون هست.
گاهی وقتها دیده ام که چند نفری دور هم جمع میشن و مشق مینویسن یا نقاشی میکشن.
گاهی هم به هم کمک میکنن.
یه بار با هم مجله خانوادگی درست کرده بودن که خیلی قشنگ بود اما نمیدونم چی شد که بعد 3 شماره دیگه چیزیبیرون ندادن.
از کارهای دیگه ی بچه ها جمع کردن پول هست. بابای بچه ها به طور منظم بهشون پول تو جیبیمیده. نه خیلی کم نه خیلی زیاد. اما به بچه ها هم یادداده که کمیاز پولشون رو جمع کنن.
و معمولا بچه ها همیشه پول تو جیبشون هست و پس انداز دارن.
پ ن : از دوستان عزیزم عذر میخوام که بعضی پست ها رو حذف کردم و کامنت ها هم بسته شد. اینجا کمی نیازبه جارو کردن داشت
نوشته هاتون جالبه. بازم سرمیزنم.
لایک.
سلام
نوشتین چرا همسر دوم شدین یا نه؟
یه جایی اشاره کرده بودم. بعضی پست ها حذف شده.
شما ننوشتی چرا همسر دوم شدی؟ مرد خونه کمبودی داشت ؟ چطور شد زن اول آمد ؟خواستگاری ؟ مرد خونه چند سالشه ؟
چند بچه داره؟ شما چند ساله تونه ؟ چند بچه داری؟ درآمد مرد خونه چقدره؟
همه اش رو تو پست های بعدی توضیح میدم. طولانیه.
سلام وللاگت انگار داستان تعریف میکنه..ملموس نیست
انگار مال بیست سال پیشه ک تو یه حیاط با ده تا خانواده زندگی میکردن
اسمتون چرا ارمیتاس؟ اسم واقعیتونه؟؟؟
چرا این اسمو انتخاب کردین؟؟
چه ربطی به اسم داشت ؟
یه خورده بیشتر توضیح بده.خیلی خلاصه هست نوشتههاتون.از نحوه ازدواجتون و اینا هم بنویسید یه پیش زمینه ای داشته باشیم.ممنون.
حتما
خیلی جال بود
همیشه تو خوشی و شادی
بزام بهت سر میزنم عزیم
خانم امیدوار چطوری بایدد براتون پیام گذاشت ؟
شما بچه دارید؟