همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت
همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت

مهمانی

هر سال ماه رمضان یه شب هه ی فامیل من ، یه شب فامیلای همسر اول و یه شب هم فامیلای مرد خانه و یه شب همسایه های خانه من و یه شب هم همسایه های همسر اول مهمان خانه ها میشن. 


 دیشب فامیلای من مهمان من بودن. مرد خانه هم بود. قرار بود همسر اول هم بیاد. بچه ها خیلی اصرار داشتن که دور هم باشن. بچه های من با بچه های همسر اول واقعا مثل برادر هستند و خیلی مراقب هم هستند. 

چون مهمونها خیلی زیاد بودن و همسر اول هم اینو میدونست ، ظهر همسر اول زنگ زد که من برات حلوا درست میکنم ، و با خودم میارم. عصر هم دخترش اومد خونه ما تا به من کمک کنه. واقعا اونو مث دختر خودم دوست دارم. ماشالله خیلی خانومه یه پارچه طلاس. 

اما نزدیکی های اذان زنگ زد که بچه ی کوچیکش خیلی حالش خوب نیست و اگه بیاد اعصاب همه رو به هم میریزه. اما حلوا ها رو داد برام اوردن. 

واقعا کمکش خیلی برام خوب بود. دخترش هم در تهیه سالاد و شستن میوه و چایی خیلی کمکم کرد. 

فامیل ما هم همیشه احترام همسر اول رو دارن. 

بچه ها اینقدر با هم خوبن که  کسی نمیفهمه مادرشون دوتاس. 



بیداری سحر

مردخانه زود تر از همه بیدار میشه و به اون یکی خونه اش هم زنگ میزنه و اونا رو بیدار میکنه. زنگ هم نزنه اونا بیدار میشن اما مرد خونه حس احساس مسئولیتش گل میکنه و زنگ میزنه.

مرد خانه خونه ی همسر اولش بود و خبری از تلفنش نشد. دلم شور افتاد. خودم شمارشو گرفتم و فهمیدم همه خواب موندن. 

این اولین باری بود که مرد خونه خواب مونده. 

حلوا

من و همسر اول هر دو میدونیم که هر نوع تنش و بی احترامی علاوه بر ناراحتی مرد خونه روی بچه ها اثر خیلی بدی داره. بچه هایی که خیلی خیلی با هم خوبن و کسی متوجه نمیشه اینها از دو تا زن هستند. مرد خونه گاهی افطار و سحر خونه من هست و گاهی خونه ی اون.


 من و همسر اول گاهی که مرد خونه میخاد بره اونجا کمی از افطاری یا سحریمون رو برای هم میدیم. من روز اول ماه رمضون حلوا درست کردم با گلاب و زعفرون که واقعا عطر و بوی خوبی گرفته بود ودادم یکی از بچه ها تا برا همسر اول ببره.


خانوم اول هم دقیقا همین مدل حلوا رو درست کرده بود وبرای من فرستاد. هر دو دقیقا در یک زمان. 

توضیح

میخواستم برای مرد خانه و زن دوم اسم مستعار بزارم اما با خودم فکرکردم که شاید اسم ها اشتباه شود. 

بهتر این هست که  برای زن اول اسم زن اول و برای مرد خانه اسم مرد خانه یا پدر بچه ها و خودم هم ارمیتا باشم. 


مرد خانه چند روزی نیست. همه مان دلمان برایش تنگ شده. دوری اش برای همه ی ما سخت است.