همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت
همسر دوم خوشبخت

همسر دوم خوشبخت

یادداشت های یک زن دوم خوشبخت

والیبالیست ها

امان از والیبال که دختر و پسر خانه ی ما تیم والیبال شدن و بچه کوچولوها هم به عنوان تماشاچی براشون دست تکون میدن. مرد خونه هم البته همراهی میکنه باهاشون و از پدیده ورزش کردن و دوری از کامپیوتر ابراز خوشحالی میکنه. راستش ما هم خوشحالیم اگر کمی کمتر سر و صدا کنن هم بیشتر خوشحال میشیم. 

بوی ماه مهر

چند روزیه که میریم بیرون برا خرید مدرسه. هر کدوم از ما برای خودمون خرید میکنیم. اما برای اینکه بین بچه ها هم تساوی باشه معمولا بچه های هم سن و سال وسایلشون رو مثل هم میخریم. پسرهای بزرگتر هم با مرد خونه میرن بیرون برا خرید مدرسه و گاهی هم تنهایی میرن. بستگی داره که چی بخوان  بخرن. اینطوری یاد میگیرن که از بازار خرید کنن. 


موبایل

قانون جدید مرد خانه به پیشنهاد مامان ها :

 بچه های دبیرستان به بالا میتونن موبایل بزرگ و گرون داشته باشن و کمتر از اونها باید موبایل ساده داشته باشن. 


همه ی بچه های ما موبایل جداگانه دارن. 

بدون فرق

یکی از دخترا با پسر یکی دیگه از مامانا دعواش شد. جالب بود که خواهرش از اون یکی مادر به طرفداری از خواهرش از اون یکی مادر طرفداری میکرد. 

این چی میتونه باشه جز اینکه اینها هر دو تا زن رو مامان خودشون میدونن و اصلا تفاوتی احساس نمیکنن ؟ 

ماشین

مرد خونه برا خودش ماشین داره. 

همسر اول هم داره اما اونو مرد خونه نخریده و خودش چند سال قبل که ماشین ارزون بود خریده. با پول خودش. 

من ماشین ندارم و از اونجا که مرد خونه شدیدا در خرید کردن برای ما مساوات و برابری رو رعایت میکنه به من میگفت : دلم میخواد برات ماشین بخرم اما چون در مقابل باید برا اونم بخرم یا پولشو بهش بدم  ، و چنین چیزی هم در توان من نیست ، به همین خاطر برات نمیخرم. به عبارت دیگه به اندازه یه ماشین پول داره نه دوتا . 


من هم چون اخلاقش دستم بود نمیخواستم فشاری بهش بیارم چون میدونستم که این برابری برای زندگیم بهتره هر چند که این روزها بی ماشین بودن واقعا سخته. 

به همین خاطر کلا از فکر ماشین داشتن اومده بودم بیرون. 


تااینکه چند روز قبل مرد خونه گفتن که میخوام برات ماشین  بخرم. تعجب کردم که چطوری میخاد این کار و بکنه. بهش میگم : نکنه پول زیادی پیدا کردی که میخایبرا دوتامون ماشین بخری؟ 

میگه اون که ماشین داره. من باهاش صحبت کردم فعلا برای تو ماشین بخرم و بعدا برای اون یه جوری تلافی کنم. مثلا پول ماشین رو بهش بدم یا ماشینشو تبدیل به احسن کنم. هزینه دو تا ماشین واقعا سنگینه. 

منم کمی ناز کردم که فعلا نمیخاد به خودت فشار بیاری اما میگه من که میدونم لازمته و هر  روز باید کلی منتظر ماشین بشی. 

ناز نکن. 

الان چند روزه که هر شب خواب ماشین میبینم ! ولی هنوز به دستم نرسیده. 

روز زنان دوم

طبق آمار روزهای یکشنبه وبلاگ من بیشترین بازدید رو داره. 20 درصد بازدیدکنندگان

بعد هم روز شنبه با 18درصد رتبه دوم داره. 

بر خلاف روز جمعه که 10 درصد بازدید ها ی هفته در اون انجام میشه. 


روز یکشنبه رو باید روز زنان دوم نامید یا روز جمعه رو ؟ 


تربیت چند فرزند

بچه ها به استخر علاقه زیادی دارن اما شور و شوق روزه گرفتن در اونها اینقدر زیاد بود که اگه میفهمیدن کسی رفته استخر فوری بعدش میپرسیدن : مگه روزه رو باطل نمیکنه ؟

بعد لازم بود توضیح بدیم که : اونها حتما شب رفتن استخر. 

کوچیکتر ها زور میزنن مثل بزرگتر ها روزه بگیرن و بزرگتر ها گاهی ارزو میکنن کوچیک بودن .

شرم و حیایی که نسبت به هم دارن باعث شد تا سختی روزه رو به روی خودشون نیارن و قرص و محکم صبح رو به شب برسونن. گیم و کامپیوتر و منچ و مارپله و .... هم در کاهش سختی روزه شون بی تاثیر نبوده. 

همسر اول معتقده که سحری رو باید خیلی خوشمزه درست کرد تا بچه ها به هوای سحری خوشمزه هم که شده بیدار بشن و عادت کنن به روزه گرفتن. 

بد خواب دلگیر

اصلا حالم خوب نیست و خوابم نمیبره. چتد تا عکس از غکس از غزه و فلسطین دیدم که حالمو بد کرده. واقعا اینا با چه دلی میکشن و با بعضی ها با چه دلی از این حیوونهای کثیف اسرائیلی حمایت میکنن. 

مدام تصویر مظلومیتشون جلو چشمم هست. 


خواستم براتون بنویسم و کمی سبک بشم. چی میکشن با زبون روزه. 

گاهی برای یه چیز کوچیک همه راه میفتیم و کمپین و طومار و هزار جور نامه و پیغام و پسغام میفرستیم اما چند روزه مردم


مظلوم رو در کنار قدس  دسته دسته اتیش میزنن و همه ی ساکتیم. این عکس منو لرزوند. 

عکس حذف شده